در دنیایی که امکان پذیر بعضی اوقات اتفاقی و آشفته به نظر برسد، مفهوم سرنوشت و تقدیر همیشه لنگر اسایش بخشی برای تعداد بسیاری از انسان ها بوده است. از یونانیان باستان تا به امروز، فکر این که سرنوشت ما از پیش نوشته شده است، به همان اندازه که دلهره آور بوده، دلنشین نیز بوده است. و همانند تعداد بسیاری از داستان های باستانی، سرنوشت مفهومی است که فیلم های مدرن به آن نیز پرداخته اند.
همیشه از برگزیده ای حرف های می بشود که سرنوشتی برای تحقق دارد، یک قهرمان که تقدیر در نظر گرفته شده برای او، نجات جهان است، یک ورزشکار بدون شانس پیروزی که امیدوار است روزی قهرمان جهان بشود.فیلم ها این توانایی را دارند که به باور جهانشمول نسبت به سرنوشت پرداخته و روایت هایی را به هم می بافند که علتمی بشود مخاطبان به رشته های نامرئی باور داشته باشند که امکان پذیر بر تقدیر همه ما حاکمیت داشته یا نداشته باشند. اگر تا به حال شک داشتید که چیزی به نام سرنوشت یا تقدیر وجود دارد، در اینجا فهرستی از ۱۳ فیلمی را تهیه کرده ایم که باور شما را به سرنوشت بازمی گردانند.

۱- The Matrix (1999)
ماتریکس یک فیلم علمی – تخیلی به نویسندگی و کارگردانی واچوفسکی ها است و در سال ۱۹۹۹، این فیلم فیلمی پیشگامانه و بی سابقه به شمار می رفت. این فیلم آینده ای پادآرمانشهری را نشان می دهد که در آن ماشین های حس دار، بشریت را به بردگی گرفته و آن ها را در یک حقیقت همانند سازی شده به نام ماتریکس به دام انداخته اند تا بتوانند بدون این که انسان ها بفهمند، انرژی مورد نیاز خود را از بدن آن ها برداشت کنند. داستان حول محور یک برنامه نویس کامپیوتر به نام توماس اندرسون می چرخد که کشف می کند احتمالا همان برگزیده باشد، یک شخصیت مسیحایی که حرف های می بشود آخر حکومت ماشین ها را به ارمغان می آورد و امید را به بشریت باز می گرداند.
آخرین مطالب
- دیموس، قمر مریخ در آسمان سپیدهدم سیاره سرخ_آیندگان
- راهنمای خرید تجهیزات آشپزخانه صنعتی
- چرا مشاوره تلفنی برای انتخاب رشته بهتر از حضوری است؟ + ۷ دلیل اساسی
- سازمان برنامه و بودجه راهاندازی سکوی یکپارچه مالی دولت را پیگیری میکند_آیندگان
- برای اپل پذیرفتن تعرفه بهتر از انتقال خط تشکیل آیفون به آمریکا است_آیندگان
مسئله دلنشین در رابطه سفر ماجراجویانه نئو، نحوه رویارویی فیلم به سرنوشت و تقدیر است. قهرمانان در یک مرحله از داستان به دیدار اوراکل می روال که همانند زنان یونان باستانی که سرنوشت دیگران را پیشگویی می کردند، سرنوشت نئو را می خواند و به او می گوید که او برگزیده نیست و مورفیوس در رابطه او نادرست می کند و نئو این نوشته را باور می کند. اما بعدها اشکار می بشود که تنها چیزی که باید می شنید به او حرف های شده است و با باور نکردن به این که او همان فرد برگزیده است، سرنوشت خود را محقق می کند. نئو همیشه همان برگزیده می بود، اما این نوشته واقعاً اهمیت چندانی نداشت، تا این که خودش تصمیم گرفت این حقیقت را باور کند. نئو تنها وقتی که سرنوشتش را می پذیرد، قوت مبارزه با ماشین ها و آزاد کردن نسل بشر را اشکار می کند.

۲- Cloud Atlas (2012)
واچوفسکی ها با فیلم اطلس ابر وجود فرد دیگر در این فهرست دارند. این فیلم که توسط این دو و تام تایکور کارگردانی شده، بر پایه رمانی به همین نام از دیوید میچل ساخته شده است که روایت های بسیاری را با هم ترکیب می کند تا حماسه ای را شکل دهد که دوره های وقتی و مکان های مختلفی را پوشش می دهد. فیلم به طور بی نقصی شش خط داستانی گوناگون را در زمان ها و مکان های گوناگون، از قرن نوزدهم تا آینده پساآخرالزمانی، ترکیب می کند.
اطلس ابر به بازدید ربط و پیوستگی زندگی انسان و این ایده می پردازد که اعمال افراد تا ابد تاثیرگذار می باشند و این تاثیرگذاری ادامه دارد. این فیلم از طریق داستان سرایی پیچیده خود نشان می دهد که سرنوشت یک تابلو فرش رنگارنگ است و هر تار و پود به یک مطرح بزرگ پشتیبانی می کند که فراتر از فهمیدن انسان است. از سفر آدام اوینگ در سراسر اقیانوس آرام گرفته تا آینده ای پادآرمانشهری که در آن کارگران حوزه فست فود توسط شرکت ها به بردگی گرفته می شوند، این فیلم یک سفر در زمان و فضای چند ژانری است که حول سرنوشت شخصیت های دلنشین خود می چرخد.

۳- Stardust (2007)
غبار ستاره فیلمی فانتزی بر پایه رمانی به همین نام نوشته نیل گایمن است. داستان فیلم در رابطه تریستان ثورن است که برای جلب نظر یک زن به یک ماجراجویی می رود. او زاد گاه خود، شهر وال را ترک می کند و به قلمرو جادویی فایری می رود تا یک ستاره سقوط کرده را اشکار کند و آن را به گفتن هدیه به محبوبش رساند. در حالی که تریستان از ماجرا بی خبر است، این ستاره در واقع یک حاضر آسمانی به نام ایوین است. این رویدادها یک ماجراجویی فانتزی حماسی را اغاز می کنند در شرایطی که تریستان برای تحقق آرزویش به این قلمروی جادویی سفر می کند.
ملزوم به ذکر است که نیل گایمن برای خلق داستان های فانتزی غیرمتعارف شهرت دارد. غبار ستاره علی رغم این که همانند به یک داستان پریان متداول به نظر می رسد، در واقع داستان های پریان رایج را زیر و رو می کند. تریستان به جای برگشت با ستاره برای خوشحال کردن زنی که تصمیم خواستگاری کردن از او را داشت، در نهایت عاشق ایوین می بشود. تعداد بسیاری از تصمیماتی که تریستان و ایوین می گیرند اتفاقی به نظر می رسند، اما در نهایت آن ها را در مسیری اجتناب ناپذیر قرار می دهند که آن ها را با سرنوشتی که دهه ها قبل شکل گرفته می بود، روبرو می کند.

۴- The Fountain (2006)
چشمه یک فیلم از نظر بصری خیره کننده و از نظر فلسفی غنی، از فیلمساز افسانه ای دارن آرونوفسکی است. چیزی که این فیلم را دلنشین می کند این است که کل روایت فیلم در سه جدول وقتی در هم تنیده به عکس کشیده می بشود. داستان حول محور یک زوج عاشق می چرخد که نقش آن ها را هیو جکمن و ریچل وایز بازی می کنند، زوجی که موفق می شوند عشق خود را در طول زندگی و دوره های وقتی گوناگون چندین دفعه تکرار کنند.
مفهوم سرنوشت در این فیلم با دقت به این که این زوج موفق می شوند یکدیگر را در سه دوره گوناگون تاریخ اشکار کنند، مشهود است. چشمه حتی به طور بی نقصی تصاویر روابط قبلی این زوج را در جدول وقتی جاری قرار می دهد تا با تجربیاتی که پیش تر در زندگی قبلی آن ها اتفاق افتاده است همخوانی داشته باشند. این نوشته به هر چیزی که در فیلم اتفاق می افتد حس جبر و سرنوشت می دهد و می گوید که این چیزی است که از قبل تعیین شده است.

۵- Looper (2012)
لوپر فیلمی علمی – تخیلی به کارگردانی ریان جانسون است. در سال ۲۰۴۴، سفر در زمان اختراع شده است و مخصوصاً توسط سازمان های جنایتکار برای مقاصد شرورانه مورد منفعت گیری قرار می گیرد. در این آینده، یک گروه متخصص از آدم کش ها به نام “لوپرها” استخدام می شوند تا اهدافی را که از آینده فرستاده می شوند، ترور کنند. این اهداف در زمان به عقب فرستاده می شوند، جایی که لوپرها آن ها را کشته و اجسادشان را از بین می برند، در نتیجه “حلقه را می بندند”. اما اوضاع وقتی پیچیده تر می بشود که شخصیت مهم جو، که یک لوپر است، مطلع می بشود که خودِ آینده اش را برایش فرستاده اند و دستور داده می بشود که باید او را بکشد. همه چیز به هم می ریزد و خودِ آینده جو فرار می کند. جو اکنون باید خودش را شکار کند تا از صدمه جدی به آینده جلوگیری کند.
لوپر بر تاثییر عمیق انتخاب های فردی یک شخص بر روال زندگی او اصرار می کند. این حقیقت که جو ماموریت دارد تا خودِ آینده اش را بکشد، بر این نوشته اصرار می کند که هیچ گاه نمی توان واقعاً از کارهایی که در قبل انجام داده ایم فرار کرد. با این حال، فیلم این چنین نشان می دهد که هیچ زمان برای تحول دیر نیست. جو برای جلوگیری از کشته شدن یک کودک توسط خودِ آینده اش پیش از این که بتواند یک مغز متفکر جنایتکار بشود، تصمیم می گیرد خود را قربانی کند و با در دست گرفتن کنترل آینده اش و انجام کار درست، سرنوشت خود را تحول دهد.

۶- Your Name (2016)
فیلم بعدی این فهرست یکی از بهترین فیلم های انیمیشنی دهه ۲۰۱۰ است. نام تو یا کیمی نو نا وا یک فیلم انیمیشن ژاپنی درمورد عشقی است که از مرزهای فیزیکی فضا و زمان فراتر می رود. فیلم حول دو شخصیت مهم به نام های میتسوها میامیزو و تاکی تاچیبانا می چرخد که در قسمت های متغیری از ژاپن زندگی می کنند. میتسوها در شهر حاشیه ای ایتوموری زندگی می کنند، در حالی که تاکی یک دانش آموز دبیرستانی ساکن توکیو است. از طریق یک اتفاق توضیح داده نشده و مرموز، این دو نفر به طور متناوب بدن خود را در زمان خواب عوض می کنند. آن ها که ناچار می باشند در زندگی یکدیگر زندگی کنند، زیاد سریع پیوند عمیقی برقرار می کنند که به عشق تبدیل می بشود.
با این حال، هنگامی این دو تلاش می کنند یکدیگر را ملاقات کنند، زیاد سریع فهمید می شوند که نه تنها دور از هم، بلکه در واقع در زمان های متغیری زندگی می کنند، میتسوها در سال ۲۰۱۳ و تاکی در سال ۲۰۱۶ زندگی می کند. چیزی که شرایط را بدتر می کند این است که تاکی فهمید می بشود کل روستای میتسوها به همراه ساکنان آن، به علت برخورد یک ستاره دنباله دار با زمین از روی نقشه پاک شده اند.
قبل از این حقیقت که عشق دو آتشه آن ها را از طریق فضا و زمان به هم متصل می کند، مفهوم سرنوشت به طور ظریفی از طریق منفعت گیری از باور ژاپنی ها به “رشته سرخ سرنوشت” به داستان تزریق شده است. حرف های می بشود این رشته افرادی را به هم متصل می کند که بر پایه تقدیر قرار است با هم باشند. این نوشته در فیلم از طریق روبان موی میتسوها نشان داده می بشود. تاکی روبان شبیهی را در قالب یک دست بند می پوشد، بدون این که هیچ زمان فهمید بشود که این روبان متعلق به میتسوها است – او فقط به یاد می آورد که فردی سال ها پیش آن را به او داده است. با وجود همه چیزهایی که آن ها را از هم جدا می کند، میتسوها و تاکی برای نجات شهر ایتوموری با یکدیگر همکاری کرده و در نهایت مجدد یکدیگر را اشکار می کنند.

۷- Serendipity (2001)
نمی توانیم بدون اشاره به این فیلم عاشقانه به گفتن یکی از بهترین ملاقات های همه تاریخ سینما، فهرستی کامل از فیلم های مرتبط با سرنوشت تهیه کنیم. سرندیپیتی داستان جاناتان تریگر و سارا توماس را جستوجو می کند. این دو، به طور کاملاً اتفاقی، در جریان کریسمس در یک فروشگاه زنجیره ای ملاقات می کنند. علی رغم علاقه متقابل، آن ها تصمیم می گیرند که همه چیز را به سرنوشت بسپارند. سارا شماره تلفنش را در یک کتاب اتفاقی می نویسد و می فروشد، جاناتان شماره اش را روی یک اسکناس پنج دلاری می نویسد. این دو توافق دارند که اگر قرار باشد در کنار هم باشند، در نهایت یکدیگر را اشکار خواهند کرد.
مسئله دلنشین در رابطه سرندیپیتی این است که جاناتان و سارا تنها وقتی همدیگر را اشکار می کنند که اجازه می دهند سرنوشت کنترل زندگی آن ها را به دست بگیرد. علی رغم این که این دو در همه طول فیلم به طور فعال به جستوجو یکدیگر می گردند، تنها وقتی مجدد به هم می رسند که آن آثار هنری که از خود خلق کرده اند اشکار می شوند. و این چیزی است که فیلم در نهایت تلاش می کند بگوید: مهم نیست که همه چیز چه مقدار اتفاقی به نظر برسد، شما همیشه به جایی که قرار است باشید خواهید رسید.

۸- Final Destination (2000)
داستان مقصد نهایی وقتی اغاز می بشود که گروهی از دانش آموزان دبیرستانی خود را برای سفر به پاریس آماده می کنند. با این حال، قبل از پرواز، یکی از دانشجویان یک دلشوره و حس ناخوشایند را توانایی می کند که طی آن می بیند هواپیما در میانه هوا منفجر می بشود. به همین علت، او وحشت زده شده و به همراه چند دانش آموز دیگر از هواپیما پیاده می بشود و بدین ترتیب همه را نجات می دهد، چون هواپیما دقایقی سپس منفجر می بشود. از آنجایی که قرار بوده این نجات یافتگان در انفجار هواپیما کشته شوند، به نظر می رسد که سرنوشت فهمید زنده ماندن آن ها شده و آن ها را یکی بعد از فرد دیگر از بین می برد. در حالی که شخصیت ها با این حقیقت غمگین کننده دست و پنجه نرم می کنند که نیرویی نامرئی آن ها را تعقیب می کند، فهمید می شوند که تنها کاری که می توانند برای زنده ماندن انجام بدهند، فهمیدن این است که چطور سرنوشت خود را تحول دهند.
چیزی که مقصد نهایی را منحصر به فرد می کند این است که تهدید مهم خود سرنوشت است. به نظر می رسد سرنوشت شخصیت ها از قبل تعیین شده است، در حالی که شبح مرگ بر همه آن ها سایه افکنده است. این فیلم هراس انسان از جبر مرگ را به عکس می کشد و این کار را به گونه ای انجام می دهد که به طرزی باورنکردنی در اوج کیفیت و شوق و یقیناً وحشت است، تا جایی که خشونت آن بیشتر از حد می بشود. این نوشته علتمی بشود تا فیلمی لذت قسمت و سرگرم کننده ساخته بشود که یادآور خوبی برای مرگ و میر انسان ها است.

۹- The Butterfly Effect (2004)
تاثییر پروانه ای رویکرد جالبی نسبت به مقوله سرنوشت دارد، چرا که فیلم مفهوم نظریه آشوب و این ایده را بازدید می کند که اعمال کوچک می توانند عواقب پیش بینی نشده ای داشته باشند. داستان این فیلم در رابطه ایوان تربورن با بازی اشتون کوچر است، دانشجویی که فهمید می بشود می تواند به زمان قبل برگردد و اتفاقات قبل اش را تحول دهد. در حالی که ایوان از توانایی تازه خود منفعت گیری می کند، فهمید می بشود که کوچک ترین تغییرات در اتفاقات قبل، بعضی اوقات اوقات می توانند نتایج فاجعه باری داشته باشند.
تاثییر پروانه ای پیامدهای تحول سرنوشت را برجسته می کند. این فیلم تصریح می کند که بافت تقدیر ظریف است و هر تلاشی برای تحول آن به گمان زیادً به فاجعه ختم خواهد شد. بهترین مثال این نوشته وقتی است که ایوان تلاش می کند سرنوشت کیلی را تحول دهد. فارغ از این که او چه می کند، کایلی با سرنوشتی بدتر از قبل روبه رو می بشود. در نهایت، حالت کایلی تنها وقتی بهبود می یابد که ایوان اجازه دهد سرنوشت مسیر خود را طی کند.

۱۰- Mr. Nobody (2009)
آقای نوبادی در رابطه زندگی نمو نوبادی، آخرین انسان فانی روی زمین، است. داستان در سال ۲۰۹۲ رخ می دهد، جایی که جهان با نفس های حبس شده چشم به راه است تا نمو با مرگ قریب الوقوع خود روبه رو بشود. در طول فیلم، نمو به زندگی خود و همه انتخاب هایی که او را به اینجا رسانده اند، فکر کرده و آن ها را بازنگری می کند. این فیلم از طریق چندین جدول وقتی و جهان های موازی روایت می بشود و بدین ترتیب موزاییکی از زندگی نیما را خلق می کند.
جاکو ون دورمیل، کارگردان فیلم، مخاطبان را به سفری سینمایی از بین هزارتوی احتمالاتی می برد که یک زندگی واحد را تعریف می کنند. فیلم بینندگان را دعوت می کند تا ماهیت قطعی از پیش تعیین شده سرنوشت را به چالش بکشند و تعدد مسیرهایی که بر پایه انتخاب های فردی باز می شوند را در نظر بگیرند. نحوه ای که فیلم همه زندگی های ممکنی که نمو می توانست داشته باشد را نشان می دهد، به «چه می شد اگر»های زیاد حاضر در زندگی اشاره دارد. در اصل، مردم سرنوشت واحدی در انتظار خود ندارند. در عوض، سرنوشت انتخاب های کوچکی است که یک فرد انجام می دهد که آن ها را به جایی می رساند که از قبل قرار بوده باشند.

۱۱- Everything Everywhere All at Once (2022)
دنیل کوان و دنیل شینرت که با نام “دنیل ها” شناخته می شوند، همه چیز همه جا به یکباره را خلق و کارگردانی کردند که یکی از بزرگ ترین پیروزی های سینمایی سال ۲۰۲۲ می بود. این فیلم داستان اِولین وانگ را روایت می کند، صاحب به مشکل برخورده یک خشکشویی که باید با چالش های فصل مالیات کنار بیاید. گویی این نوشته به قدر کافی برای استرس زا نبوده و اولین باید از بعد این مشکل برآمده و همزمان خانواده پرتوقعش را نیز مدیریت کند. اوضاع وقتی بدتر می بشود که یک دفعه نسخه ای موازی از شوهرش از دنیایی دیگر با او تماس می گیرد. او به اولین می گوید که جهان های چندگانه در خطر است و تنها او می تواند آن را نجات دهد.
چه فردی می دانست فیلمی درمورد زنی که می خواهد اظهارنامه مالیاتی خود را تهیه کند، می تواند تا این حد شگفت باشد؟ اولین خود را دچار یک نزاع چندجهانی می بیند که می تواند به همه هستی آخر دهد. فیلم به نحوه استادانه ای چیزهای زمینی و ماوراءالطبیعه را در هم می آمیزد تا شاهکاری سینمایی خلق کند که جوهره معنی و سرنوشت را زیر سوال می برد. این فیلم این چنین به شکلی متفاوت به مفهوم سرنوشت نزدیک می بشود و القا می کند که سرنوشت ثابت نیست، بلکه سیال است و بسته به انتخاب هایی که فرد انجام می دهد دائماً در حال تحول است و هر چیزی که امکانپذیر است قبلاً در جایی اتفاق افتاده است.

۱۲- Interstellar (2014)
بین ستاره ای حول محور داستان جوزف کوپر با بازی متیو مک کانهی، خلبان اسبق ناسا که اکنون کشاورز است می چرخد که به یک برنامه مخفی برای نجات نسل بشر کشیده می بشود. برنامه این است که گروهی از فضانوردان را به یک کرمچاله در نزدیکی زحل بفرستند تا بتوانند در فضا سفر کرده و خانه جدیدی برای بشریت اشکار کنند.
بدون این که قسمت بسیاری از آخر فیلم را لو بدهیم، در این فیلم، عشق به گفتن نیرویی قوی و متعالی که بر جهان تاثییر می گذارد، معارفه می بشود. این نیرو همان چیزی است که بر تصمیمات و ارتباطات در مسافت های طویل تاثییر می گذارد. این دیدگاه مفاهیم مرسوم علت و معلول را به چالش می کشد و نشان می دهد که پیوندهای عاطفی می توانند نیرویی را اعمال کنند که فهمیدن علمی را به چالش می کشد.

۱۳- ۱۲ Monkeys (1995)
فیلم ۱۲ میمون بروس ویلیس، مادلین استو و برد پیت را در یک داستان شگفت و غریب و پیچیده پسا آخرالزمانی به کارگردانی نابغه ای به نام تری گیلیام کنار هم قرار می دهد و یکی از بهترین فیلم های این کارگردان خلق می بشود. داستان از این قرار است که جیمز کول (ویلیس) برای سفر از دنیای پسا آخرالزمانی به قبل انتخاب می بشود تا ویروسی مرگبار را که زیاد تر بشریت را از بین خواهد برد را متوقف کند. او به جستوجو دانشمندی است تا به او پشتیبانی کند، در حالی که تلاش می کند منبع ویروس را اشکار کند، ویروسی که همه اعتقاد دارند توسط یک گروه تروریستی به نام “۱۲ میمون” تشکیل شده است.
تلاش های کول برای تحول قبل در نهایت تبدیل همان اتفاقاتی می بشود که آینده جهنمی او را به وجود می آورند و بدین ترتیب به مخاطب نشان داده می بشود که هیچ زمان راهی برای تحول چیزها، حتی کوچک ترین رویدادها وجود ندارد. در یک چرخش دلهره آور و منحصر به فرد از وقایع، فهمید می شویم که رویای تکراری که کول از کودکی داشته، حقیقت ماجراست – او ناظر قتل خودش بوده است، و وقتی که او فهمید می بشود چه اتفاقی در حال رخ دادن است، دیگر زیاد دیر شده است.
منبع