به گزارش آیندگان
به گزارش “ایندگان”، اسکیلاچی در بیمارستان چیویک در پالرمو از دنیا رفت. جایی که او یکی دو هفته تازه را به علت وخامت حالش در آن بستری می بود. فوتبالیست اسبق مسینا، یوونتوس، اینتر و تیم ملی ایتالیا، آقای گل جام جهانی ۹۰ شده می بود.
توتو، همانطور که همه او را صدا میکردند، در ۱ دسامبر ۱۹۶۴ در پالرمو به دنیا آمد. او که مدتی از تومور بدخیم رنج میبرد، چند روزی در قسمت پنومولوژی در بیمارستان بستری می بود. حالت او تا دیروز بهبود یافته می بود تا این که پزشکان از بدتر شدن شرایط او سخن بگویید کردند و در نهایت امروز از دنیا رفت. او سه فرزند از خود به جا گذاشت.
بلافاصله، باشگاه پالرمو مطلب تسلیت خود را انتشار کرد و با خانئاده اسکیلاچی ابراز همدردی کرد: «توتو اسکیلاچی گرامی، قهرمان همه ما ایتالیاییها در جام جهانی ۹۰ امروز ما را ترک کرد. ما همیشه او را برای گلهایش و انسانیتش به یاد خواهیم داشت، علیرغم هزاران سختی که در زندگی کشید ولی محکم ماند. روحت قرین اسایش باد.»
مهاجم اسبق تیم ملی ایتالیا از سرطان روده بزرگ رنج میبرد، ۱۰ روز پیش در شرایط وخیم در بیمارستان بستری شد. حال او خوب شده می بود و به نظر میرسید بر سرطان تسلط کرده اما داستان برای او طور فرد دیگر رقم خورد.
توتو اسکیلاچی، بهترین گلزن جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا، مدتی می بود که با سرطان روده بزرگ دست و پنجه نرم میکرد و با شرایطی وخیم در بیمارستان بستری شده می بود. هفته قبل خبر مرگ او انتشار شد ولی خانوادهاش این ادعا را تکذیب کردند اما توتو دیگر موفق نشد بیشتر از این مقاومت کند و تسلیم سرطان شد.
دلنشین این که اسکیلاچی تا قبل از جام جهانی به ندرت به تیم ملی دعوت میشد ولی در جام جهانی در اولین بازی برابر اتریش به میدان رفت و گل زد. او در ادامه کنار روبرتو باجو، زوج خط دعوا ایتالیا را راه اندازی داد و با وجود سوم شدن ایتالیا، توانست آقای گلی را از آن خود کند.
توتو زمان جام جهانی بازیکن یوونتوس می بود ولی در سال ۱۹۹۲ راهی اینتر شد و دو فصل نیز برای نراتزوری بازی کرد. او در سال ۱۹۹۷ با پیراهن جوبیلو ایواتا از فوتبال کنار رفت.
یک جام جهانی شگفت انگیز برای توتو
در بین گلزنان جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا، فقط روژه میلا، بازیکن تیم ملی کامرون می بود که از نظر تاثییر روی بینندگان جهانی با اسکیلاچی رقابت میکرد. چشمان اسکیلاچی داستانی برای گفتن داشتند. او در یکی از مصاحبههایش با خنده او گفت: «همه به من میگویند که یکی از آن نگاههای وحشیام را بیایم، در حقیقت آن نگاه از چیزهای تعداد بسیاری میاو گفت. بیانی عمیق از زندگی پسری می بود که گرسنگیهای بسیاری پشت سر گذاشته می بود تا موفق شود و خوب از پسش بربیاید و مهمان خانه مردم سراسر دنیا بشود.»
اگر آن موقع پشت سر گذاشتن یا قرار گرفتن در یک جایگاه با پائولو روسی، برنده کفش طلای ۱۹۸۲ یک خیال خام می بود، اسکیلاچی حتی موقع بازی برای تیم ایتالیا در سال ۱۹۹۰ هم انتظار این چنین چیزی را نداشت. او اینطور به یاد میآورد: ”تلویزیون و روزنامهها اغاز کرده بودند اسم مرا تکرار کنند. اما من یقین نبودم. آن سال یوونتوس با من قرارداد بسته می بود و من یک فصل عالی را پشت سر گذاشته بودم: ما قهرمان اروپا شده بودیم و من ۲۱ گل به ثمر رسانده بودم. ۱۵ تا هم در سری A ایتالیا. من آخرین بازیکنی بودم که به تیم دعوت شد و تنها بازیکنی که فصل قبلش در سری B بازی کرده می بود.”
هنگامی فصل همه شد یکی از مدیران یوونتوس آمد که اسامی دعوت شدگان به تیم ملی را بخواند. او صدا زد: ”تاکونی، ماروچی، د آگوستینی.” و سپس از رختکن رفت بیرون. یک دفعه مجدد سروکلهاش اشکار شد: ”راستی یادم رفت، اسکیلاچی هم هست!” من فریاد زدم:”خفه شو بابا!” من حتی نباید روی نیمکت تیم ملی میبودم، چه برسد به داخل زمین. با این حال در جلسات تمرین برای مربی یک مشکل تشکیل کردم و او مرا نیمکتنشین کرد. برای من همان هم اتفاق بزرگی می بود. در بازی اول روبه رو اتریش، بازی بدون گل مساوی می بود. من روی نیمکت بودم و در دقیقه ۷۴ بازی ویچینی (سرمربی زمان تیم) مرا صدا زد و داخل زمین شدم و پاس جانلوکا ویالی را گل کردم. پاسکاری قشنگی می بود. من بین دو دفاع کننده میانی درشت بودم و او توپ را سانتر کرد سمتم و من با ضربه سر کوبیدم توی دروازه. زیاد لذتقسمت می بود.” این ضربه او به توپ در جام جهانی ۱۹۹۰ می بود.
دعوت غیرمنتظره به آتزوری
اسکیلاچی حتی تا مارس ۱۹۹۰ برای تیم ملی ایتالیا بازی نکرده می بود. در واقع تنها در یک بازی دوستانه با انگلیس در ۱۹۸۹ به گفتن یک بازیکن سن بالا در تیم زیر ۲۱ سال امتحان شده می بود. مسئله قابل دقت دیگر این است که آن موقع در زمین گلداستون برایتون، پل گاسکوئین برای تیم انگلیس بازی میکرد. و این گاسکوئین می بود که سپس از ۴۴ دقیقه به اولین بازی ملی اسکیلاچی آخر داد. “او یک لگد حواله ساق پایم کرد. و من سه تا بخیه خوردم. من زیاد گاسکوئین را دوست داشتم چون او به فوتبال به گفتن یک نمایش بزرگ نگاه میکرد. آن موقعها بازیکنان بزرگی وجود داشتند. بازیکنان برای روحیه رقابت می بود که بازی میکردند، برای عطش بازی، برای پیراهن. امروز دیگر آن طور نیست. از لحاظ فنی به آن خوبی نیستند. امروز فوتبال بیشتر درمورد قوت بدنی، شدت و دویدن است.
الان دیگر مهاجمان اصیل وجود ندارند. بازیکنان در همه ماموریت های شریک خواهد شد. همه میکشند عقب، دفاع میکنند، در دعوا و تشکیل سختی روی تیم روبه رو با هم می باشند. و زیاد از بازیکنان خسته خواهد شد. دیگر خبری از مهاجمی که فقط مهاجم باشد، نیست. من خودم آن شکلی بودم. برخی زمانها کل بازی خبری از من نبوده است اما زمانهایی که سر و کلهام اشکار میشد، بازی را میبردم.”
اسکیلاچی توانمندیهای مورد نیاز برای شکوفا شدن در سطح جهانی را داشت. جیوانی آنیلی، مدیر باشگاه یوونتوس در سال ۱۹۸۹ موقع انتقالش از مسینا به تورین، به او او گفت: ”تو گل زدن توی خونت است. از غرایز طبیعیات پیروی کن و یقین باش که دستاوردهای بزرگی در راه است.” غرایز او در جام جهانی ۱۹۹۰ سرراست بودند: فقط برو گلش کن. او بیشترین ضربه به سمت دروازه را داشت (۲۱ بار، برابر با رکورد یورگن کلینزمن. این چنین ۱۲ ضربه داخل چهارچوب).
کاپیتان تیم ملی ایتالیا در جام جهانی، جوزپه برگومی، اینطور به یاد میآورد: “من با توتو در اینتر بازی کردم، و سبک او بازی کردن از روی غریزه می بود و چندان سبک سنگین کردنی در کار نبوده است. نمیتوانستی او را اسیر چارچوبی بکنی، باید میگذاشتی بازیاش را بکند. میدانید از آنجور پسرهایی که فقط میخواهند توپ را بگیرند، غیرقابل پیشبینی می باشند، از ۳۰ متری دروازه شوت میکنند و گل میشود: اسکیلاچی این چنین چیزی می بود. او بیقید و پرانرژی می بود و بازی کردن در کنارش حس خوبی داشت.”
آلدو سرنا، همتیمی و مهاجم دیگر تیم ایتالیای جام جهانی ۱۹۹۰، همینطور فکر میکند:” اسکیلاچی یک بازیکن آنارشیست می بود که نمیتوانستی در قالب بازی تیمی جایش بدهی، اما او به نحوه باورنکردنی سریع و همیشه آماده شوت زدن می بود و این لحظه طلایی او می بود. این چنین او حمایتتماشاچیها را داشت چون در یوونتوس بازی کرده می بود که در سراسر سرزمین هوادار دارد.”
انتقال به اینتر و بازنشستگی
انتقالش به اینتر نوید یک اغاز تازه را میداد، اما هیچ راه فراری از سال بدبختی برای او وجود نداشت. اینجا یک قیاس بین او و پل گاسکوئین به ذهن میآید: دو بازیکن که در جام جهانی ۹۰ فوتبال ایتالیا به عرش رسیدند و مجدد به فرش افتادند.”در اینتر من زیاد خوب اغاز کردم. پنج گل در سه بازی. سپس مصدوم شدم- پارگی مفصل ران- و شش ماه نتوانستم بازی کنم. هر دفعه خوب میشدم مجدد دامنم را میگرفت. من مجدد خودم را میکشیدم بالا و بلند میشدم.”
در ۱۹۹۴، در سن ۲۹ سالگی فوتبال ایتالیا را به مقصد ژاپن ترک کرد. جایی که در آن به یکی از مشهورترین نامهای جیلیگ تبدیل شد- خودش قبول دارد که در این عرصه زیاد تر به فکر جیبش بوده است.
“در نهایت از کارهایی که انجام میدهم راضی هستم. من جاهطلبی برای پول بیشتر درآوردن ندارم، بیشتر کنجکاو دیدن مکانهای تازه هستم؛ تا جایی که ممکن باشد. کاری که شما به گفتن یک بازیکن فوتبال نمیتوانید انجام بدهید.” موقعی که در حال دور زدن دنیا نباشد، قهرمان دهه ۹۰ ایتالیا، زیاد تر همانند امروز زمان میگذراند. روی زمین پالرمو: جاییکه سفر غیرمنتظرهاش را اغاز کرد. “هنگامی عشق به بازی را در چشمان این پسرها میبینم، حالم خوب میشود. بازتاب خودم را در آن میبینم و وقتیکه خودم یک پسربچه بودم را به یاد میآورم.” در چشمها. این عشق همیشه در چشمهای توتو می بود.
دسته بندی مطالب
فرهنگ وهنر
منبع