به گزارش آیندگان
رابرت دنیرو و آل پاچینو تنها با چند سال فاصله (به ترتیب ۱۹۴۳ و ۱۹۴۰) به دنیا آمدند و تقریباً همزمان می بود که نامی برای خود دست و پا کردند. بحثی وجود دارد مبنی بر این که فیلم خیابان های پایین شهر (Mean Streets) اولین فیلم بزرگ دنیرو می بود و نقشی که او را سر زبان ها انداخت، و در رابطه پاچینو نیز، به گمان زیادً پدرخوانده (The Godfather) یا احتمالا حتی فیلم کمتر شناخته شده وحشت در نیدل پارک (The Panic in Needle Park) می بود که او را به شهرت رساند. از اغاز دهه ۱۹۷۰، هر دو زیاد پرکار بوده اند و زیاد تر در نوع شبیهی از فیلم ها باز کرده اند. هر دو بازیگر تقریباً می توانند در همه ژانرها ایفای نقش کنند، اما هنگامی در فیلم های جنایی بازی می کنند، به طور اختصاصی ای قوی ظاهر می شوند، صرف نظر از این که شخصیت های آنها در نهایت در کدام طرف قانون قرار می گیرند.
اگر به فیلمهای گانگستری یا به طور کلی فیلمهای آمریکایی مربوط به چند دهه آخر قرن بیستم علاقه دارید، میتوانید فکر کنید که به گمان زیادً از طرفداران دنیرو و/یا پاچینو هستید. این دو از سال ۱۹۷۴ تا به حال در چهار فیلم با هم همبازی بوده اند، که تعداد بسیاری نیست، اما داشتن چهار فیلم مشترک پاچینو/دنیرو بهتر از نداشتن آنهاست. به طور کلی، فیلمی با رابرت دنیرو و آل پاچینو، به جز یک استثنای قابل دقت، دلیلی برای جشن گرفتن است. نتیجه این است که آنها در یک فیلم بدنام با هم بوده اند، و سپس سه فیلم جنایی عالی، که اتفاقاً همه آنها مقیاس هایی نسبتاً حماسی دارند. انتخاب بهترین فیلم از بین آن سه فیلم سخت است، اما این همان چیزی است که رتبه بندی زیر تصمیم انجام آن را دارد… یقیناً بعد از پرداختن با آن فیلم زیاد ضعیف و ناخوشایند فوق الذکر.

۴- Righteous Kill (2008)
وجود فیلم قتل عادلانه زیاد باورنکردنی و گیج کننده است. این سومین فیلمی می بود که هم رابرت دنیرو و هم آل پاچینو در آن نقش آفرینی می کردند، و هر دو زمان بسیاری از روایت فیلم را در آن وجود دارند و در واقع شخصیتهای مهم می باشند (برخی از فیلمهایی با این کیفیت، طبق معمولً بینندگان خود را در رابطه این که بازیگران نقل در چه مدتی از زمان فیلم وجود دارند گول می زنند). این فیلمی است که زیاد ضعیف تر از دیگر همکاریهای دنیرو و پاچینو قرار می گیرد که فهمیدن آن واقعاً سخت است، فیلمی با تنها شباهتهایی کلی با دیگر همکاری های این دو- فراتر از وجود این دو بازیگر- و همانند آن سه فیلم دیگر، Righteous Kill نیز کم و بیش یک فیلم جنایی است. در این فیلم، پاچینو و دنیرو نقش کارآگاهانی را بازی می کنند که در تلاش برای حل یک سری قتل می باشند، قتل هایی که به نظر می رسد یادآور پرونده ای است که هر دو سال ها قبل روی آن کار کرده اند.
این یک ماجرای غم انگیز است، و هر دو بازیگر به نظر می رسد که در کل طول روایت فیلم در خواب راه می روال. مجموعه آثار آل پاچینو در قرن بیست و یکم خالی از فیلم های برجسته نیست، اما موارد شگفت بسیاری نیز در آن ها وجود دارد، از جمله این یکی. و همین را می توان در رابطه آنچه دنیرو از سال ۲۰۰۰ تا بحال در آن ها بازی کرد نیز او گفت، اگرچه احتمالا Righteous Kill به اندازه چیزی همانند Little Fockers او گفت و گو برانگیز نباشد. این فیلمی است که به طور کامل این حقیقت را هدر می دهد که دو تا از بهترین بازیگران تاریخ سینما را در خود دارد و به گفتن یکی از بدترین (و گیج کننده ترین) فیلم های سال ۲۰۰۸ شناخته می شود. مهم نیست که چه مقدار ستاره های آن را دوست داشته باشید، قتل عادلانه فیلمی نیست که بخواهید آن را تماشا کنید.

۳- Heat (1995)
با پرش از یکی از بدترین و خواب آورترین فیلم های جنایی دهه ۲۰۰۰ به یکی از بهترین فیلم های با نوشته سرقت که تا به حال ساخته شده است خواهیم رفت، جایی که کیفیت بین Righteous Kill و Heat خیره کننده است، به طوری که قرار دادن آن در رتبه سوم از نظر منطقی ناعادلانه است. دسته ها یا رتبه های مختلفی وجود دارد که مخمصه را در صدر این فهرست قرار می دهد، اما رقابت در اینجا طبیعتاً تنگاتنگ است. علاوه بر این، اگر به فیلمهای رابرت دنیرو و آل پاچینو بر پایه زمان وقتی که این دو با هم روی پرده نمایش سپری میکنند نگاه کنید، مخمصه به اندازه هیچ یک از فیلمهای اینده ان ها مخاطل را راضی نمیکند، اگرچه در اینجا هر دو بازیگر در برخی صحنه ها در کنار هم دیده می شوند، برخلاف اولین فیلمی که در این دو «با هم» در آن ظاهر شدند. اما زیاد پیش رفتیم و بهترین کار این است که فعلاً به مخمصه بپردازیم.
این یک فیلم در مقیاس بزرگ از مایکل مان است که زمان زمان آن نزدیک به سه ساعت است، در حالی که زمان زیاد مقداری – اگر وجود داشته باشد – حس تلف شدن و ضعف کیفیتی دارد. در اینجا، دنیرو یک سارق چیره دست است که نقشهای برای یک سرقت بلندپروازانه از بانک طراحی میکند، در حالی که پاچینو یک کارآگاه باهوش بیش فعال و زیاد پر سر و صدا/ مصمم است که دائماً در تلاش برای دستگیری این سارق است. یکی از بهترین سکانسهای اکشن تاریخ در این فیلم به نمایش گذاشته می شود، و در این فیلم آنقدر اطلاعات و سکانس های پرجزییات و مهیج وجود دارد که برای فهمیدن و لذت بردن از همه آن ها باید فیلم را چند بار ببینید. مطرح داستان به خودی خود آنقدر پیچیده نیست که نیاز به تماشای مجدد داشته باشد، اما فضا آنقدر محسوس است، اکشن آنقدر پیچیده است، و شدت آن چنان بی امان است که برگشت مجدد به آن لذت قسمت خواهد می بود. شما می توانید مخمصه را یکی از بهترین فیلم های رابرت دنیرو بنامید، و این چنین یکی از بهترین فیلم های آل پاچینو، جایی که سکانس های این دو در کنار هم، جذابیت غیرقابل تکذیب و کشش متقابل فوق العاده شان را به نمایش می گذارد.

۲- The Godfather Part II (1974)
همانطور که قبلاً ذکر شد، آل پاچینو در سال ۱۹۷۲ در فیلم پدرخوانده بازی کرد، جایی که نقش مایکل کورلئونه، پسر ویتو کورلئونه (مارلون براندو) را بر مسئولیت داشت، شخصیتی که در آخر آن فیلم مسئولیت کسب و کار خانوادگی کورلئونه ها را بر مسئولیت گرفت. رابرت دنیرو در فیلم اول وجود نداشت، اما به لطف ساختار مبتکرانه دنباله، که کل فیلم را هم بهگفتن یک دنباله و هم بهگفتن یک پیشدرآمد روایت میکند، در تکه دوم پدرخوانده ظاهر میشود. دنیرو در این فیلم نقش یک نسخه جوانتر از ویتو را بازی میکند، از جمله این که چطور در جوانی به آمریکا آمده و کم کم یک امپراتوری مافیایی ساخته و همزمان راه اندازی خانواده می دهد. در زمان حال فیلم، پاچینو نقش مهم فیلم را بر مسئولیت می گیرد (برخی ها امکان پذیر بگویند براندو شخصیت مهم فیلم پدرخوانده می بود)، و در سمت مایکل داستان، اوضاع به طور قابل توجهی تیره تر است.
به این علت، با این همه داستان، میتوان The Godfather Part II را یکی از حماسیترین فیلمهای گانگستری که تا بحال ساخته شده است، نامید و بدون شک یکی از بهترینها نیز هست. یقیناً، به علت ساختار فیلم، احتمالا با این نوشته موافق نباشید که دنیرو و پاچینو در این فیلم همبازی می باشند چون با هم هیچ سکانس مشترک و تعاملی ندارند، اما اولی در همه صحنه های فلش بک فوق العاده است و دومی یکی از بهترین بازی های خود در نقش مهم را در صحنه های امروزی فیلم به نمایش می گذارد. این فیلمی است که بدون شک این دو را به گفتن یکی از بهترین بازیگران برای درخشش در فیلمهای جنایی/گانگستری معارفه کرد و بازیهای آنها پشتیبانی کرد تا پدرخوانده قسمت دوم به یک شاهکار سینمایی تبدیل شود.

۱- The Irishman (2019)
این رتبه بندی می تواند مقداری او گفت و گو برانگیز باشد، با دقت به این که این فیلم در قیاس با پدرخوانده تکه دوم و مخصمه، فیلم جدیدتری است و یقیناً به اندازه دو فیلم قبلی نیز محبوبیت ندارد… اما مرد ایرلندی تا حد بسیاری فیلمی خارق العاده است، و فیلمی که نشان می دهد مارتین اسکورسیزی علیرغم افزایش سن تا این مدت توانایی کارگردانی خود را از دست نداده است. این چنین با دقت به این که رابرت دنیرو و آل پاچینو قسمت بسیاری از فیلم را با هم سپری می کنند، برای مقصد این نوشته گزینه زیاد بی نقصی است. اولی نقش شخصیت مهم فیلم را بازی می کند، یک قاتل به نام فرانک شیران، و دومی نقش رهبر اتحادیه کارگری، جیمی هوفا را بر مسئولیت دارد. قسمت اعظم فیلم The Irishman شامل یک سری فلش بک ها است که طی آن ها، شیران نقش خود در ناپدید شدن هوفا روایت می کند (یا حتی اعتراف می کند).
اگر وجود دنیرو و پاچینو در کنار هم برایتان کافی نیست، مرد ایرلندی به وجود بازیگران افسانهای همانند جو پشی و هاروی کایتل در گروه بازیگران خود می بالد، در حالی که کیفیت بازی این ستارگان کهنسال به نوبه خود زیاد قابل دقت است. ایرلندی فیلم زیاد غم انگیزی است؛ فیلمی مملو از حسرت که به قبل نگاه می کند، با روایت فوق العاده ای که مشخصاً توسط شخصیت مهم و این چنین کارگردان و بازیگرانش انجام می شود، با دقت به این که زیاد تر افراد دچار در این پروژه سابقه ای طویل در کار با ژانر گانگستری دارند. این فیلم همانند یک تشییع جنازه طویل است، با مرگ های زیاد و سوگواری برای افرادی که تا این مدت زمان مرگشان فرا نرسیده است. این فضا برای فیلمی در رابطه گذشت زمان مناسب است، فیلمی که تاریخ مصرف ندارد. این فیلم سخن های بسیاری برای گفتن دارد، غم و اندوه را با طنز تاریکش به خوبی متعادل می کند، و مجموعه ای از بازی ها را در خود دارد که مخاطب را شیفته خود می سازند.
دسته بندی مطالب
فرهنگ وهنر